با من که نیستی

. . با من که نیستی انگار که خورشید نیست و نوری که روشن کند این اتاق کوچک دل را   با من که  نیستی آدمیان پشت پنجره دست در  دست عشقشان عذاب مدام می شوند خصوصا که ضمیمه‌ی افکارخسته ام شود صدای قهقهه هاشان نیز   با من که نیستی دنیا انگار حال و […]