نگاهم گره خورده به نگاهتان دستانم کشیده سخت در آغوشتان لبها … بگذریم چه سود وقتی به هم هدیه میکنیم لفظ دوست داشتن دروغ را ؟
عشق هم روزی به آخر می رسد حتی اگر میان من و تو بوده باشد حتی اگر قسم خورده باشیم که پایان نپذیرد عاشق و معشوق بازی هم عالمی دارد
گلم دلم کافه، میز ، نور بهانه ای بیش نیست از برای با تو بودن برای از تو شنیدن و برای از تو گفتن هفته ای یک بار پشت آن میز زیر آن نور تمام تلاش خود را می کنم که از تو بگویم و از عشقم و باز همیشه زمان کم می آورم