تمنای بودن

مرا احاطه کرده اند در های  بسته جاده های نا تمام تفنگی روی شقیقه که دستور رفتن بندی بر پا که تمنای بودن  . . یک جا بایددست شست یک جا باید دل کند پشت بر هر آنچه که خاستنی است . .   دست هایم را شسته ام دلم را اما چه کنم؟ رنگت […]